ارتش، همسایه شصت ساله ی هفتکل
- توضیحات
- آخرین به روز رسانی شنبه, 19 مهر 1399 11:35
- نوشته شده توسط پایگاه خبری ندای هفتکل
«شهاب داودی»
به گزارش خبرگزاری ندای هفتکل به نقل از هفتکلی ها، از سال 1343 که تیپ سه لشکر 92 زرهی در هفتکل مستقر شد هفتکلی ها صبحشان را با صدای طبل و مارش رژه آغاز می کردند. هر روز ساعت هفت صبح، طبل بزرگ زیر پای چپ بود و طنین صدای گروه موزیک در تمام نقاط هفتکل شنیده می شد و کودکان هفتکلی هر روز مشق رژه می کردند... حضور تیپ سه و بعدها تیپ چهار لشکر 92 زرهی در هفتکل فرصت مغتنمی بود برای تبادل فرهنگها... ارتشی ها عمدتا آذربایجانی بودند و خیلی زود با مردم هفتکل عهد دوستی و برادری می بستند و برخی از ایشان پس از چند دهه و با وجود سکونت یکی دو ساله در این شهر همچنان خود را هفتکلی می دانند و خاطرات زیبایی از این شهر برای گفتن دارند... در زمان جنگ تحمیلی نیز تیپ هفتکل اولین گروهی بود که به مرزها اعزام شد و تعداد زیادی شهید تقدیم وطن کرد.
در سالهای اولیه دهه هشتاد دستور تخلیه پادگانهای مستقر در شهرها داده شد و در کمال تعجب فقط تیپ هفتکل بود که پادگان را خالی کرد و دیگر پادگانها همچنان درون شهرها مستقر باقیماندند... بعد از خروج ارتش از هفتکل، به املاک و مستغلات باقیمانده از دوران شکوه نفت، چوب حراج زده شد و سنگ های نفت سفید نیز به فروش رفت تا یکی از دلایل خروج تیپ از هفتکل خودنمایی کند ــ البته در این بین درب زندان و بازداشتگاه به روی دو فرمانده هم باز شد _ ... زمین خواران نیز با تصاحب برخی از این املاک و مستغلات، از خروج ارتش سود کلانی بردند.
شاید بیشترین ضرر خروج ارتش دامن بازاریان و تاکسی داران را گرفت؛ هر زمان که به سربازان مستقر در پادگان مرخصی ساعتی داده می شد بازار شلوغ و دخل مغازه داران برکت به خود می دید... در پایان هفته و پایان دوران آموزش نیز تاکسی، مینی بوس و اتوبوس های هفتکل جوابگوی دو هزار سرباز نبودند و از شهرهای مجاور نیز سیل ماشین به طرف هفتکل سرازیر می شد...
همه ساله در بیست و نهم فروردین ماه میدان مرکزی شهر تا میدان شیرخورشید نیزدر قرق ارتش بود و تیپ چهار، با صلابت، منظم و زیبا رژه می رفتند و به تماشاگران حس غرور می دادند اما سالهاست که از این حضور خبری نیست، سالهاست پادگان ارتش متروکه و برای فروش به مزایده گذاشته شد...
زمانی متر به متر این پادگان توسط سربازان آماده حراست می شد و کسی جرعت نزدیک شدن به سیم خاردار اطراف این محوطه نظامی و پر اُبهت را نداشت اما سالهاست دیگر از این شکوه خبری نیست و علفزار درون پادگان نیز به قُرق گله داران تبدیل شده و تنها صدایی که از پادگان شنیده می شود، های و هوی چوپانان و صدای زنگوله گوسفندان است ... کاش روزی این ابهت بازگردد...
اما وقتی سخن از ارتش به میان می آید ذهن هفتکلی های قدیمی ناخودآگاه به سمت مردی می رود که خدمات شایان و قابل ستایش او به هفتکل و هفتکلی ها همچنان نیز ادامه دارد.
تیمسار قاسمی دومین فرمانده تیپ هفتکل بود. خیلی قاطع اما مهربان. بیش از هزار نفر ارتشی و سرباز در پادگان هفتکل خدمت می کردند و آشپزخانه تیپ نیز فعال بود. به دستور تیمسار، بخشی از غذای روزانه ی پادگان بین نیازمندان تقسیم می شد و صبح های جمعه نیز صبحانه نمازگزاران مسجد جامع با ارتش بود. بعد از خروج نفت از هفتکل، نبود درمانگاه مناسب مردم را رنج می داد و تلاش ها برای جذب اعتبارات دولتی نیز بی فایده بود، تیمسار خود آستین همت را بالا زد و از ارتشی ها و مردم کمک مالی دریافت کرد تا درمانگاه شیرخورشید ــ که همچنان نیز در حال خدمت رسانی است ــ ساخته شود.
برق هفتکل در آن دوران از طریق کارخانه تامین می شد؛ یک کارخانه مربوط به شرکت نفت بود که برق بنگله ها، لین ها و پادگان را تامین می کرد و کارخانه برق علوی هم در اسلام آباد کنونی برق برخی از منازل شخصی را تامین می نمود اما حاشیه شهر از نعمت برق محروم بود. تیمسار قاسمی با به کار گیری تانک و نفربرهای ارتش، پایه های برق را از طریق طوفشیرین به نمره یک برد تا برق هفتکل به شبکه سراسری وصل شود... واگذاری زمین به نیازمندان، ایجاد بنگاه خیریه و جمع آوری پول از ارتشی ها و توزیع بین نیازمندان نیز از دیگر خدمات ارزنده ایشان بود./ روحش شاد و یادش سبز
دیدگاهها
بود هر موقع سر و صدای عروسی میمومد خوشحال میشدم چند تا گشتی داشت که پست های نگهبانی بود با یه دژبانی اون موقع اسم سربازا یادمه دژبان مالک شاپوری مجتبی میر احمدی،امید لرکی،بهرام بابادی و ... همین طور استوار دهقانپور که الان هر جا هست آرزو سلامتی برای خودشو و خانوادش دارم خیلی با حال بود پادگان هفتکل آرزوی سلامتی همه سربازای کشورمون، خدا نگهدارتون....
خیانتی که باعث شد پادگان و البته رزق و روزی از هفتکل و هفتکلی بره ، ایشالله که جواب این خیانت رو ببینم
من برج۱۲سال۷۷واردپ ادگان شدم گروهان ۲بودیم
فکرکنم جناب سروان احمدی وسرگردچشم برزمین فرمانده مون بودن
خیلی یادش بخیر حیف شدپادگان تعطیل شد
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا